محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ این اثر که با مختصات تریلرهای جاسوسی طراحی شده است، به موضوعات داغ فساد اقتصادی میپردازد، اما در اجرا ضعفهایی جدی دارد.
قصه سریال «هفت سر اژدها» بر اساس فعالیتهای آقازادهای به نام متین سلطان خواه شکل گرفته است؛ مردی که با حمایتهای پدر صاحب نفوذش، در رأس یک مجموعه مخوف قرار گرفته است که فساد اقتصادی گستردهای در حوزههای مختلف در آن جریان دارد. او برای پنهان کردن فعالیتهای غیرقانونی اش هر کاری میکند و از دست زدن به جنایتهای ریزودرشت ابایی ندارد. سلطان خواه که توسط یک قاضی مصمم و جدی، تحت پیگرد قرار گرفته و به دادگاه احضار شده است،
برای فرارکردن از تیغ قانون به توطئهای چندوجهی علیه قاضی رضایی و اعضای خانواده او دست میزند. از اینجاست که تقابل بین نیروهای امنیتی و جناح مافیای اقتصادی شکل میگیرد و قصه سریال، در یک دوگانه کلاسیک، بین شخصیتهای مثبت و شخصیتهای منفی، جذاب از کار درمی آید. برخلاف مقامات قضایی، مأموران انتظامی و حتی شخصیتهای حقیقی مثبت، طراحی بیشتر کنشهای نیروهای امنیتی در این اثر تا حد زیادی باورپذیر از آب درآمده است؛ هرچند که دیالوگهای شعاری و بازیهای مصنوعی به جلوه این موقعیتها آسیب میرساند.
طرح کلی قصه «هفت سر اژدها» به واسطه روایت کلاسیکش بسیار جذاب است و ظرفیت این موضوع را دارد که بتواند مخاطبانش را با یک تریلر جاسوسی که مایههای ملودراماتیک خانوادگی، عاطفی و... هم در آن به چشم میخورد، سر ذوق بیاورد؛ هرچند که عدهای معتقدند اثری با این مضمون نه برای ماه مبارک رمضان مناسب است و نه برای تعطیلات نوروز. شیوه پرداخت شخصیتها و شکل اجرای سریال به نحوی ناامیدکننده، ظرفیتهای طرح اولیه قصه را هم به باد میدهد.
استفاده پرتعداد از جملات کلیشه ای، دیالوگ نویسیهایی که گاه به کمدی ناخواسته تبدیل میشوند، بازیهای مصنوعی و بسیار ضعیف نقشهای فرعی و کش دارکردن بی جهت قصه با نماها و سکانسهای اضافی، از مهمترین نقاط ضعف «هفت سر اژدها» است که باعث میشود این اثر از استاندارد خوبی برخوردار نباشد. علاوه بر این، شکل قاب بندیها و همچنین اغراق در طراحی گریم، لباس و صحنه، از مواردی هستند که در زمانه امروز به ویژه برای مخاطبانی که سریالهای مختلف ایرانی و خارجی را در همین ژانر تماشا کرده اند، کهنه و باورنکردنی به نظر میرسند.
«هفت سر اژدها» بیشتر از آنکه به دلیل قدرت روایت و قابلیتهای فنی و هنری اش دیده شود، به واسطه حاشیههای ریزودرشتش به چشم آمد؛ حاشیههایی که به نظر میرسد بخشی از آنها کاملا عمدی بوده اند و درواقع، تکنیک سازندگان سریال برای پربازدیدشدن اثرشان است. استفاده از اصطلاحات و کلماتی که خط قرمزی نیستند، اما به کاربردنشان در یک سریال تلویزیونی پربیننده چندان معمول نیست، یکی از این ترفندهاست؛ خواه اسم افراد و اصطلاحات خاص باشد یا اسم برخی سازمانها که در فضای رسمی کمتر درباره آنها صحبت میشود.
استفاده از حمید صفت در نقش محمدعلی رضایی، دیگر حاشیه این مجموعه تلویزیونی است. حضور این خواننده سابق و بازیگر امروز به واسطه برخی فعالیت هایش در گذشته، واکنشهای زیادی را در میان مخاطبان برانگیخت. با پیشرفت قصه و در پایان قسمت چهارم، محمدعلی به قتل پدرش متهم شد که این موضوع کاملا اهداف تبلیغاتی فیلم ساز در خارج از متن را برملا کرد. در میان بازیگران این مجموعه، مجید واشقانی که در نقش سلطان خواه ظاهر شده است،
اجرایی فراتر از انتظار دارد و برای ایفای این شخصیت تلاش زیادی از خودش نشان میدهد. این هنرپیشه که تا پیش از این، اساسا بازیگر مناسبی برای نقشهای اصلی به شمار نمیرفت، حالا در یکی از جدیترین تجربیاتش، جهش قابل توجهی را در کارنامه اش به ثبت میرساند؛ هرچند دیالوگهای گل درشت و طراحی لباس عجیب، به بازی واشقانی هم لطمه میزند.
بیشتر بازیگران نقشهای اصلی و مکمل «هفت سر اژدها» نمایشهایی معمولی و بی اتفاق دارند؛ اما هنرپیشههای نقشهای فرعی با سهل انگاری عجیبی انتخاب شده اند و در بسیاری از موارد، آثار ایرج ملکی را تداعی میکنند. مشخصا بازیگر نقش شوهرخواهر متین سلطان خواه، یکی دو نفر از مأموران انتظامی و بازیگران زنی که در گروه مفسدان اقتصادی حضور دارند، بازیهایی از خود نشان میدهند که حتی از افراد عادی که با مقوله بازیگری غریبه هستند هم بدتر است.
با این همه، بسیاری از نقاط ضعف جدی مجموعه «هفت سر اژدها»، زیر سایه کیفیت قابل توجه موسیقی این اثر به چشم نمیآیند؛ قطعهای که توسط کارن همایونفر برای تازهترین ساخته کارگردان «قلادههای طلا» و «یتیم خانه ایران» ساخته شده، یکی از بهترین موسیقیهای سریالهای ایرانی در چند سال گذشته است و با فضای «هفت سر اژدها» کاملا سازگاری دارد.